مزمور ۱۹
-۱-
تهدیدها..
آنها به درگاه من افکندند
چنگالهای خنجرهای زهرآگین،
قصد محو جشن را داشتند،
نیکویی آن در اندوه من کاشته شد،
ای وای!
وعدهها بپاش،
برای رویایی
که از دور نزدیک میشود.
و برخیز،
ای رویاهای من،
و برآورده شو.
-۲-
آنها گفتند:
"تو یک شاعر دیوانهای..
قلمتهایت هرزگی میریزد،
که ذهن مردم را با شک مسموم میکند..
تو ایمان آنها را با نکوهش جایگزین کردی،
یا لحن صدایت را مطیع کن،
یا صدایت را با مرگ مطیع خواهیم کرد."
-۳-
گفتند:-
«تو به ادیانی که توسط خدا به زمین فرستاده شده بودند، توهین کردی...
تو به طور نامنظم آنها را در هم ریختی،
و آرامش انسان را مختل کردی،
که زندگی خود را با ایمان بافته بود،
و آن را بر بشریت تحمیل کرد.
...چشمانش را با نفرت کور کردی.»
۴-
به من گفتند:-
«خفه شو و ساکت باش،
زبانت مار است،
سخنانت زهر است،
اشعارت علیه الهیات است،
خیرخواهی و صلح است،
منطق و فرهنگ ندارد،
به محض اینکه گفته میشوند،
فراموش میشوند،
در درون تو،
بدون تابوت.»
۵-
گفتند و تکرار کردند
خیلی چیزها،
تمام حرفهای مرا انکار کردند،
ای علی،
زیرا مردم را
در عشق خدا،
در هویتهای مذهبی،
که به دیدار بشر آمده،
و او را به سوی رسیدن به
سعادت ابدی،
در پادشاهی آسمانیاش الهام بخشیده است.
**