مزمور ۱۴
-۱-
پرسشهای بیشماری کردم..
ای علی، و هنوز میپرسم؛
از چشمه معرفت تو
به من بگو.. چگونه امواج به ابر تبدیل میشوند،
و چگونه اشکهایشان را جمعآوری میکنیم؟
-۲-
و چگونه اقیانوس جزر خود را
بر ساحل، همچون ورقهای اتو شده، به جا میگذارد؟
جریان آن به نوبه خود، تا مرزهای خود امتداد مییابد..
و خم میشود تا آنها را بازیابی کند.
-۳-
چگونه یک روز، روز دیگر را ذبح میکند
از زخمهای چه کسی سپیده دم برمیخیزد؟
و چگونه ستارگان در سایه
چادر غولپیکری
که ساکنانش رفتهاند، محافظت میکنند؟
-۴-
و خورشید،
که هرگز خاموش نشده است!
از کجا سرچشمه خود را درو میکند؟
ظاهر شد،
شعله ور شد و درخشید،
سپس با نالهای نامفهوم غروب کرد.
-5-
تپه ای با دهانی چنین گشاد،
چگونه گدازه بیرون می دهد؟
آتش خود را به بالا پرتاب می کند،
سپس خود آتش را فرو می نشاند.
-6-
و چگونه است
وقتی پرنده ای بال هایش را به هم می زند
بالا می رود،
بلندتر آواز می خواند،
هنگام لانه سازی...
به شدت دفاعی باقی می ماند،
و بیرون راندنش از لانه اش غیرممکن است؟
-7-
چگونه یک گردباد،
هنگام بافتن خود،
کمر جهان را می پیچد،
با نسیم ملایم خود آرامش می آورد،
و با خشم خود ویرانی به بار می آورد؟
-8-
مهم نیست چقدر پیشرفت کنیم،
ما همیشه شاگردان شما باقی خواهیم ماند،
چگونه و چرا خداوند "کاغذ" را خلق میکند
تا فقط روی دنیای ما بنویسد؟
**