مزمور ۱۷
-۱-
چرا به دنیا آمدیم؟
زیرا گناهان ما را با داس خود درو میکنند،
آیا لذت ما صرفاً
برای استفاده از
رحم،
بیفایده است؟
-۲-
نه ماه،
آیا مدت زمان ما در رحم،
از غذا و نوشیدنی بینیاز است،
ما رحم حوا را وداع میکنیم،
فقط برای اینکه ما را از نو حمل کند.
-۳-
بهشتی..
بدون خورشید یا ستاره،
که در آن جنین خسته شده است،
بر سواحل آن ابرها فشرده شدهاند،
از بار سنگین خسته شدهاند.
-۴-
به محض اینکه بیدار میشویم،
یک بار دیگر به عقب برمیگردیم،
ساعتها با سرعت میدوند،
روزها بر ما میلغزند،
به لذت افتادنها.
-۵-
ما نمیدانیم
زندگی ما کجا به پایان میرسد
و ما آغاز خود را فراموش کردهایم.
هر بار که مرگ غبار خود را میپوشاند،
مسیرهایی را که پیمودهایم پنهان میکند.
-6-
ما اجازه نداریم
برای مدت طولانی زندگی کنیم..
"دو یا سه روز"
سپس میمیریم.
چه کسی ترس از تفکر را از بین برد؟
چه کسی ما را مجبور کرد تا تابوت را دوست داشته باشیم؟
-7-
جهان دیگری که نمیشناسیم،
با اشک،
به آن رسیدیم،
حتی با طول عمر،
ما راضی نیستیم،
در حالی که گرسنگی آن
در معدههای ما باقی میماند.
-8-
کمکم کن تا اسرار آن را بفهمم،
و از طریق ایمان،
جملهاش را بپذیرم،
ای علی..
ذهنم گیج شده است؛
چرا انسانها اصلاً آفریده شدهاند!!؟
**