مزمور ۸
-۱-
با تو سخن میگویم.. با قلبی باز،
جایی که تو همیشه حضور داری.
با سادهترین کلمات مراقبه میکنم،
تا وجودم بتواند گفتار مرا ثبت کند.
-۲-
بسیاری پیش از من تو را سرودند،
ترانههایشان را.. در کتابم گرد آوردم،
چون دستهای شعر،
تا خدا بر من رحم کند.
-۳-
عیسی که عشق را به من آموخت،
ای علی.. در تو تجسم یافته است.
تو در دردهای مصلوب شدنش شریک بودی..
و دردهایش را کاهش دادی، ای شریک!
-۴-
سخنانم را شرح نمیدهم، خود گویاست.
مولای ما محمد گفته است؛
تو بیشتر به عیسی شباهت داری،
از حالت هماهنگی وجودی لذت میبری.
-۵-
با قناعت، فقر را شکست دادی،
و تحت تأثیر طمع پول قرار نگرفتی.
تو کف پای خود را وصله زدی،
برای آموزش نسلهای آینده.
-6-
خوشا به حال کسی که تو را از نزدیک دید
و خوشا به حال کسی که راه تو را دنبال کند.
تو گفتی:
"شرق، غرب را میشنود و آن را میبیند."
پیشگوییهای تو به حقیقت پیوستهاند.
-7-
تو از مواجهه با مرگ نترسیدی،
با شمشیری درخشان، حمله کردی.
این ندا "الله اکبر" شد
اینگونه منارهها تکرار کردند.
-8-
ای شهسوار آسمانهای جاودان
فرشتگانت تو را دوست دارند.
از نور خود، پوستی برای تو بافتند
و تو را در چشمان خود پنهان کردند.
**