مزمور ۱
-۱-
از تو درباره خودم پرسیدم، به من پاسخ بده.
چگونه میتوانم خودم را نجات دهم؟
چگونه میتوانم از دنیایی که مرا خسته میکند،
و خالی از مردان صادق است، فرار کنم؟
-۲-
از تو درباره زندگیام، درباره دینم،
درباره خدایی که تو با کلماتت او را حفظ میکنی، پرسیدم.
دروغها را در رگهایم تزریق کردند،
مرا از دروغها خلاص کن.
-۳-
تمام احساسات من در مزامیر من است،
و مزامیر من احساس همه چیز است.
ای علی.. تو صاحب افکار من هستی،
که از طریق آن میتوانی ظاهر شوی.
-۴-
ای بزرگتر از عشق من، تو را گرامی میدارم.
ای نوری که از نور لبریز است!
اگر تو را بر قلبم تاج گذاری نکرده بودم
تاجهای قبلی را باطل میکرد.
-۵-
برای من، نام، تصویر و بدن تو
سهگانه مقدس و محترمی هستند.
متفکر، الههی الهام، واعظ، سرباز،
استادی که توصیف را به چالش میکشد.
-6-
صدای تو همچون مزرعهای است، کتابهای تو همچون ابرها،
پیوسته محصولات ما را آبیاری میکند
تا ما را در زمانهای تاریکی تغذیه کند
و ما را برای برداشت محصول تقویت کند.
-7-
تو که خود را کامل میکنی،
تو رازدار و رازدار هستی.
از طریق فلسفهات، از طریق سخنانت،
خورشیدی تابید و روزی پدیدار شد.
-8-
.. ایستادن تو بر فراز منبر،
ما را بر بال باد برد.
با بلند کردن دستت، ما تسبیح یافتیم،
ای علی... و ستایش خدا به زبان آمد.
**